رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

رهام و قابلمه (پست جامونده)

 مامان تنبل رهام بعداز 2 هفته اومده مطالب جامونده رو بنویسه اتفاقات زیادی تو این مدتی که نبودیم رخ داده که انشالاه سرفرصت همه رو میگیم.این پست رو اختصاص دادم به قابلمه .بله قابلمه ای که یکی از بهترین اسباب بازیای موردعلاقه رهامه. ازاولین روزی که تونستی اشیارو بگیری دستت و بازی کنی باهاشون این قابلمه جز اون اشیا بوده وهست و خواهدبود.همه جوره ازش استفاده میکنی.یا توش آشپزی میکنی یا به عنوان طبل میکوبی و با صداش حال میکنی یا وسیله ورزشی میکنی و ازش بالا پایین میپری بعضی وقتام صندلیته،روش میشینی وکارتون نگا میکنی یا کلاهش میکنی و میذاری روی سرت ویا اینکه بیچاره رو سبد اسباب بازیای ریزت میکنی ... خلاصه اینکه...
30 شهريور 1393

15 ماهگی

سلام پسر ماه من    ماهگیت مبارک      یک ماه دیگه از روزهای قشنگ با تو بودن رو سپری کردیم و شما آقا کوچولوی ناز 15 ماهه شدی. عزیزدردونه مامان و بابا همیشه برات بهترین ها رو میخواییم امیدوارم توی بزرگ کردن و تربیتت هم بهترین باشیم. خیلی دوست داریم رهام جان.15 ماهگیت مبارک   ...
22 شهريور 1393

اتفاقات تازه...

((پیشاپیش از طولانی بودن پست معذرت میخوام)) سلام آقا رهام شیطون بلا خودت میدونی برا چی اینطوری شروع کردم وروجک خان... بله دیگه چون حسابی پرانرژی و بازیگوش شدی و مامانی رو خیلی خسته میکنی... الان دوستای وبلاگی میگن بچه ها همشون شلوغن رهام قیافه مظلوم و آرومی داره چرادیگه اعتراض میکنی... نه والا این بچه قیافش غلط اندازه ...آخه ازدست انرژی که داره حال و روز خوشی ندارم صبح تا شب درحال ورجه وورجه وشیطنت و خرابکاریه یه دیقه هم یه جا بند نمیشه استراحت بکنه،دیروزم اونقد نق نقو و بدعنق شده بود که آخرسر نشستم قشنگ سیر گریه کردم .ازشانسم باباییش هم دیراومد خونه تا یه ذره نگهت داره. زود به زود آب میخواستی ،تشنت نبودا الکی ک...
16 شهريور 1393

روزهای شیرین 15 ماهگی

سلام بعدازچندروز لنگرانداختن خونه باباجون(بابای مامان) و استراحت کافی برگشتیم خونه و میخواییم از اتفاقات تازه و کارهای آقارهام بنویسیم. اولین خبراینکه چندروز پیش یعنی دقیقا 3ام شهریور بابای رهام بعدازتحمل سختی هاومشکلات بسیار در یک کارخونه معتبر استخدام شدن وخداروشکر کلی تو روحیه مون تاثیرخوبی گذاشت.(محمدم انشالاه که همیشه تو همه کارهات موفق باشی و سایه ات بالاسر من و رهام باشه.) ازخود رهام اگه بخوام بگم گفتنی زیاده ولی خوب خلاصه میکنم : فندق کوچولوی ما حسابی شیطون و بلا شده و البته شیرین کاریاش بیشتر.هرکاری بکنیم زود تقلید میکنه سرپا میرقصه .دورخودش میچرخه و ملق بازی درمیاره.خیلی مودب و حرف گوش کنه و خودش برای کارای بدوخطرناک سر...
8 شهريور 1393
1